روژانروژان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

روژان طلای مامان و بابا

تولد بابا محسن

سلام گل مامان دیشب تولد بابا محسن بود بابایی 33 ساله شد . بابا میگفت این بهترین جشن تولدی بود که داشتم چون دخترم برام حسابی رقصید . شب قبلش خونه مادرجون بودیم مادرجون کیک درست کرد اونجا هم خیلی خوش گذشت . و شما حسابی رقصیدی . دیشب خونه مامان زری بودیم همه بودن عمو احسان عمو مهدی عمه مریم . شما همش میخواستی دوربین رو از من بگیری وخودت فیلم بگیری . ولی حسابی ا محمدحسین و سونیا بادکنک بازی کردی . بابا قدرت رو از روز سیزدهبدر صدا میکنی بابا قدت و حسابی ذوقت رو میکنن . مامان زری دو بار اسفند دود کرد میگفت روژان گوله نمکه سونیا روژان و محمدحسین همراه بادکنکهایی به رنگ لباسشون بدون شرح بابا محسن و دخترش (عشقای من )...
29 فروردين 1394

روژان و شروع سال جدید در انزلی

سلام دختر گلم امسال تصمیم گرفتیم سال جدید رو همراه مادر جون پدر جون خاله مهدیه و عمو مهدی دایی مهدی خاله مهری و دایی سجاد بریم انزلی . سال تحویلی متفاوت با سال های قبل . خیلی خوش گذشت . شما که کلا دورهمی رو خیلی دوست داری مخصوصا جایی که مادرجون هم باشه که دیگه خیلی بهت خوش میگذره حسابی از کنار دریا بودن لذت بردی خیلی دوست داشتی که بری تو دریا ولی هوا کمی سرد بود و مساعد نبود   البته از بازی کردن کنار ساحل با شن ها لذت کافی رو بردی اینم یه عکس خیلی زیبا وقتی که نور خورشید زده به صورت ماهت و چشماتو بسته ناز من عاشق اسب سواری شده بودی و حاضر نبودی از اسب پیاده بشی فدات شم ...
27 فروردين 1394
1